سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الله

شبهات فراوانی در سایتها و کتابهای دشمنان شیعه علیه مذهب ناب تشیع و اهل بیت عصمت و طهارت مطرح می شود. در این میان، کتابی را دیدم از یکی از نویسندگان اهل سنت که در آن، تعداد فراوانی شبهه علیه شیعیان و معتقدات آنان مطرح نموده است. در این نوشتار به اولین شبهه این کتاب که البته می توان گفت: معروفترین آنان نیز می باشد، پاسخی مطابق آنچه  نویسنده، ادعا کرده است می آوریم و نه جواب تفصیلی.

شبهه این است:

شیعه معتقدند که علی رضی الله عنه امامی معصوم است سپس- چنان که خود شیعیان قبول دارند- علی را می بینیم که دخترش ام کلثوم «خواهر حسن و حسین» را به ازدواج عمر بن خطاب در می آورد!! شیعه باید یکی از دو چیز را بپذیرند که هر یک برایشان ناخوشایند و تلخ است:اول اینکه باید قبول کنند علی رضی الله عنه معصوم نیست؛ چون که دخترش را به ازدواج مرد  کافری در آورده است! و چنین سخنی با پایه های مذهب شیعه متضاد است، و بلکه از آن لازم می شود که بگویند دیگر ائمه به طریق اولی معصوم نیستند.

دوم اینکه: بپذیرند که عمر مسلمان است! و علی دوست داشته او دامادش شود. و این دو پاسخ حیرت آور هستند.(الخراشی،سلیمان بن صالح،?سؤالاتی که باعث هدایت جوانان شیعه شد،مترجم:اسحاق دبیری،چاپ پنجم،1431ق،آدرس ایمیل:?????????????????????????،ص5)


این شبهه، چند مسئله خاص را در خود دارد:

  • 1. عصمت ائمه که نیاز به مجالی مفصل و بحثی طولانی دارد و از مجال ما بیرون است.
  • 2. شیعیان معتقدند که امیرالمؤمنین علی علیه السلام دختر خویش ام کلثوم را به زواج عمربن خطاب خلیفه دوم درآورده است.
  • 3. با این زواج، علی علیه السلام از عصمت،خارج میشود. یا آنکه عمر، از نگاه علی علیه السلام انشان شریفی بوده است.


مسئله ازدواج حضرت ام کلثوم سلام الله علیها با عمربن خطاب، یکی از شبهات شایع در میان اهل سنت است.در این نوشتار، به سراغ روایات اهل سنت در اینباره نمیرویم زیرا نویسنده کتاب، ادعا میکند که محدثین و فقهای شیعی به این مطلب اعتراف کرده اند. حال آنکه روایاتی که  در منابع شیعی در اینباره آمده است، مظلومیتی بزرگ را درباره اهل بیت علیهم السلام به شیعیان یادآوری کرده اند؛ و آن اینکه  علی علیه السلام، مجبور شد به این مسئله تن در دهد.در این میان، روایات اهل سنت، یک بی غیرتی تمام را  برای مولای جانبازان عالم، بیان می کنند؛دروغی که به هیچ وجه نمیتواند درباره آنکه آیه تطهیر درباره اش نازل گشته، صادق باشد. ما به خاطر شرمی که از مولا داریم از ذکر روایت، خودداری می کنیم و تنها برای خوانندگان، یک کتاب را معرفی می کنیم:

میلانی، سید علی، سلسله پژوهشهای اعتقادی:شماره 1:ازدواج ام کلثوم و عمر،نشر الحقائق

اما درباره روایات شیعی:

آری! برخی علمای شیعی طبق روایاتی که خواهد آمد، قائل به این زواج هستند اما نحوه آن، طبق آنچه در این بیانات آمده است، یکی از بزرگترین مظلومیتهای اهل البیت علیهم السلام می باشد.

شیخ مفید در المسائل العکبریة چنین می نویسد:

« [کیف تم تزویج أم‏ کلثوم‏ ابنة أمیر المؤمنین ع بعمر بن الخطاب‏]

(المسألة الخامسة عشرة) و سأل أیضا عن تزویج أمیر المؤمنین ع ابنته أم کلثوم عمر بن الخطاب و قد عرف خلافه و کفره و قول الشیعة أنه رد أمرها إلى العباس یدل على‏ أنه کان یرى تزویجه فی الشریعة لأنه‏ لو لم یجز لما ساغ له التزویج‏ و التوکیل فیه قال السائل فإن کان عمر مسلما فلم امتنع علی‏  ع من مناکحته ثم جعل ذلک إلى العباس رضی الله عنه. و الجواب و بالله التوفیق أن المناکح‏ على ظاهر الإسلام دون حقائق الإیمان و الرجل المذکور و إن کان بجحده النص و دفعه الحق قد خرج عن الإیمان فلم یخرج عن الإسلام لإقراره بالله و رسوله ص و اعترافه بالصلاة و الصیام و الزکاة و الحج و إذا کان مسلما بما ذکرناه جازت مناکحته من‏  حکم الشریعة و لیس یمتنع کراهة مناکحة من یجوز مناکحته‏  للإجماع على جواز مناکحة الفاسقین من أهل القبلة لفسقهم و إن کانت الکراهة لذلک لا تمنع من إباحته‏  على ما بیناه.»(مفید، محمد بن محمد، المسائل العکبریة، 1جلد، الموتمر العالمی لالفیه الشیخ المفید - قم، چاپ: اول، 1413 ق.ص: 61)

درباره ازدواج ام کلثوم با عمر بن الخطاب سؤال شده است که چگونه علی علیه السلام به این کار رضایت داد در حالیکه از تخلف و کفر عمر، آگاه بود؟  و شیعه گویند: امر آن را به عباس واگذار کرد؛ که همین مطلب دلالت دارد که علی علیه السلام این ازدواج را شرعی می دانست؛ در اینجا سائل گوید: و اگر عمر مسلمان بود، چرا علی علیه السلام از این ازدواج امتناع ورزید سپس اختیار آن را به عباس واگذار کرد؟ جواب چنین است: مناکح(عمر بن خطاب) بر ظاهر اسلام بود...و وقتی بر ظاهر اسلام باشد مناکحه با او جایز است و ممتنع نیست کراهة مناکحة با آنکه مناکحة با او جایز است.

و حتی سید مرتضی نیز کلامی بالتر را گفته و آن اباحه مناکحه با کافر است در آن هنگام که اختیاری در کار نباشد.

(عاملى نباطى، على من محمد بن على بن محمد بن یونس، الصراط المستقیم إلى مستحقی التقدیم، 3جلد، المکتبة الحیدریة - نجف، چاپ: اول، 1384 ق.ج3،ص129)

این دو کلام، به خوبی روشن می کند که اعتراف!!! علمای شیعه به وقوع این ازدواج چگونه است.آنان در این ماجرا هیچگونه  رضایتی را برای مولا علی علیه السلام ثابت نمی کنند و تنها مطلبی که بیان می کنند این است که امیرالمؤمنین علی علیه السلام مجبور شد تا به این ازدواج تن در دهد.اما اینکه این اجبار چه بود در روایات مشخص می شود.

اما درباره روایات شیعی:

در منابع معتبر شیعی تنها چند روایت در این باره آمده است که برخی تنها اصل وقوع را بیان می کنند و نسبت به نحوه آن،ساکت هستند؛ در این میان دو روایت به نحوه این مطلب، اشاره دارند.

تمامی این چند روایت در کتاب شریف کافی، جمع است و به همین دلیل، ما تنها از کتاب کافی نقل می کنیم:

حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ عَنِ ابْنِ سَمَاعَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ وَ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ الْمُتَوَفَّى عَنْهَا زَوْجُهَا أَ تَعْتَدُّ فِی بَیْتِهَا أَوْ حَیْثُ شَاءَتْ قَالَ بَلْ حَیْثُ شَاءَتْ إِنَّ عَلِیّاً ع لَمَّا تُوُفِّیَ عُمَرُ أَتَى أُمَ‏ کُلْثُومٍ‏ فَانْطَلَقَ بِهَا إِلَى بَیْتِهِ.
(کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - الإسلامیة)، چاپ: چهارم 1407 ق 8جلد، دار الکتب الإسلامیة - تهران، ،.؛ ج‏6 ؛ ص115)

معاویة بن عمار گوید از امام صادق علیه السلام  درباره زنی که شوهرش می میرد سؤال کردم؛آیا در خانه اش عده می گیرد یا هر آنجا که می خواهد؟ فرمود: هر آنجا که می خواهد.علی علیه السلام آن هنگام که عمر مرد، نزد ام کلثوم آمد و دست او را گرفت و برد.

این روایت درباره اصل وقوع ماجرا است؛ اما روایات نحوه وقوع:

  • 1- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ حَمَّادٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِی تَزْوِیجِ أُمِّ کُلْثُومٍ فَقَالَ إِنَّ ذَلِکَ فَرْجٌ غُصِبْنَاهُ‏.

زراره از امام صادق علیه السلام روایت کرده که درباره ازدواج ام کلثوم فرمود: این ناموسی است که از ما غصب شد.

  • 2- مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا خَطَبَ إِلَیْهِ قَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّهَا صَبِیَّةٌ قَالَ فَلَقِیَ الْعَبَّاسَ فَقَالَ لَهُ مَا لِی أَ بِی بَأْسٌ قَالَ وَ مَا ذَاکَ قَالَ خَطَبْتُ إِلَى ابْنِ أَخِیکَ فَرَدَّنِی أَمَا وَ اللَّهِ لَأُعَوِّرَنَّ زَمْزَمَ‏ وَ لَا أَدَعُ لَکُمْ مَکْرُمَةً إِلَّا هَدَمْتُهَا وَ لَأُقِیمَنَّ عَلَیْهِ شَاهِدَیْنِ بِأَنَّهُ سَرَقَ وَ لَأَقْطَعَنَّ یَمِینَهُ فَأَتَاهُ الْعَبَّاسُ فَأَخْبَرَهُ وَ سَأَلَهُ أَنْ یَجْعَلَ الْأَمْرَ إِلَیْهِ فَجَعَلَهُ إِلَیْه‏

          (کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - الإسلامیة)، چاپ: چهارم 1407 ق 8جلد، دار الکتب الإسلامیة - تهران، ،.؛ ج‏5 ؛ ص346)

«آن‏گاه که عمر به خواستگارى آمد، امیر مؤمنان على‏ علیه السلام‏ به او فرمود: او دختربچّه است.پس از آن، عمر، عبّاس را دید و به او گفت: چه شده؟ آیا من عیبى دارم؟عبّاس گفت: چرا مى‏پرسى؟عمر گفت: از پسر برادرت، دخترش را خواستگارى کردم، او مرا رد کرد. به خدا سوگند! چشمه زمزم را پُر خواهم کرد، همه کرامت‏هاى شما را نابود خواهم ساخت و دو شاهد علیه على اقامه مى‏کنم که او دزدى کرده است و دستش را قطع خواهم کرد.عبّاس به نزد امیر مؤمنان على‏ علیه السلام‏ آمد و او را از سخنان عمر آگاه کرد و از او خواست تا این موضوع را به او بسپارد، امام‏ علیه السلام‏ نیز پذیرفت‏»

آری! امیر علیه السلام به این ازدواج رضایت داد اما اینگونه؛ که اگر رضایت نمی داد تمام آثار اهل بیت از میان می رفت و دین خدا نابود می شد.

حال به این بیان زیبا از علامه آیة الله میلانی توجه کنید:

 «طرفِ مقابلِ ما، نمى‏تواند به این روایات احتجاج کند و ما را به پذیرش موضوعى در این زمینه ملزم سازد، زیرا نهایت مطلبى که از این روایات استفاده مى‏شود، این است که پس از ارعاب و وعده‏هاى تهدیدآمیز عمر، عقدِ ازدواجى صورت گرفت و پس از این تهدیدها بود که امّ کلثوم به خانه عمر منتقل شد و آن‏گاه که عمر کشته شد، امام‏ علیه السلام‏ به نزد امّ کلثوم آمد، دست او را گرفت و به خانه خویش برد.

از طرفى، شاید همین عبارت از حدیث که حضرتش فرمود:

«على‏ علیه السلام‏ دست او را گرفت و به خانه خویش برد»؛

شاهدى باشد بر آن چه که عدّه‏اى از دانشمندان بدان تصریح کرده‏اند؛ مبنى بر این که عمر پیش از رسیدن امّ کلثوم به سنّ بلوغ، از دنیا رفت.از این رو، این خواستگارى و ازدواج تحمیلى و تهدیدآمیز، چه فضیلتى را براى عمر پدید مى‏آورد؟ و چنین خواستگارى و ازدواجى، چه نقص و عیبى را بر امیر مؤمنان على و اهل بیت‏ علیهم السلام‏ وارد مى‏سازد؟آیا چنین ازدواجى مى‏تواند دلیلى بر صمیمیّت و دوستى طرفین باشد؟!

وقتى عمر براى غصب و به دست آوردن این دختر، امیر مؤمنان على‏ علیه السلام‏ را بدان گونه که در روایت آمده است، تهدید مى‏کند؛ پس تهدیدهاى او براى‏ غصب خلافت‏ چگونه بوده است که امیر مؤمنان على‏ علیه السلام‏ و پیروانش را سرانجام ناگزیر به سکوت کرده و به بیعت اجبارى ناچار ساخته است؟!

بلکه مى‏توان گفت که‏ این غصب‏، به منظور از بین بردن آثار آن غصب‏، بود.

آرى، همین شیوه را حَجّاج بن یوسف ثَقَفى از عمر آموخت.

به این نقل تاریخى توجّه کنید:

محمّد بن ادریس شافعى (متوفّاى 204) مى‏گوید: هنگامى که حَجّاج بن یوسف با دختر عبداللَّه بن جعفر ازدواج کرد، خالد بن یزید بن معاویه به عبدالملک بن مروان گفت: تو حَجّاج را واگذاشتى تا با دختر عبداللَّه بن جعفر ازدواج کند؟

او گفت: آرى، این کار چه عیبى دارد؟

خالد گفت: به خدا سوگند! این بدترین عیب است.

عبدالملک گفت: چه طور؟

خالد گفت: به خدا سوگند! اى امیر مؤمنان! از وقتى که من با رمله دختر زبیر، ازدواج کردم، دشمنى‏ها و عداوت‏هایى که نسبت به زبیر در قلب من بود، از بین رفت.

خالد در ادامه مى‏گوید: گویا عبدالملک خواب بود و من با گفتن این سخن، بیدارش کردم. پس از آن نامه‏اى به حَجّاج نوشت و او را به طلاق دختر عبداللَّه واداشت. حَجّاج نیز او را طلاق داد.»

(میلانی،سیدعلی،سلسله پژوهش هاى اعتقادى:ازدواج‏ام‏کلثوم‏باعمر،نشر حقائق،ص 137)   

 

 

 

 




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92 بهمن 9 توسط ziaee

سلام.

اجازه بدین  امروز یه منبر کوچولو براتون برم. یه منبر درباره بزرگترین مسئله امروز همه ما آدمها... .

مسئله چیه...؟؟؟ مسئله اینه... 

ما برای چی به دنیا اومدیم...؟؟؟! هوم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نکته!میخوام خیلی کوتاه صحبت کنم،پس دقت کنید!

اگه ما به این جهان خلقت نگاه کنیم،یک نگاه موشکافانه و دقیق! حتما به این نتیجه میرسیم که همه ی این عالم، یه مبدأ داره. یعنی البته در نگاه کلی تر میفهمیم کـــــــــه ـــــــــــــ این عالم و تمام موجودات این عالم مشغول حرکت هستن... خوب! هر حرکتی یه مبدأ داره و حرکت تصادفی، یک محاله؛چون حرکت حتما یک منشأ و مبدأ میخواد[اگه خوب فکر کنین میفهمین که حتما این طوره] خوب این حرکت یه مقصد هم داره... یعنی یه نتیجه باید بده... چون طبق قانون انرژی، انرژی هیچ وقت نابود نمیشه بلکه تبدیل میشه.پس این حرکت داره یه محصولی میده وووووووو این همون،هدف از خلقت ما هستش. این هدف چیه؟؟؟

این هدف، انسان کامل شدن ماست.ببینید.یه لحظه!یه لحظه!

اگه خوب دقت کنیم همه ماها به این نتیجه میرسیم که آدمها درجات مختلفی دارن و اینکه میل به خوبی و سعادت و کمال در وجود همه ما هست. پس ما داریم میشیم.ثابت نیستیم بلکه در حال شدنیم. شدن یک انسان کامل 

حالا یه سؤال... ما برای همه کارهای خودمون نیازمند الگو هستیم... هیچ کس هم از وجود یه هادی و رهبر بی نیاز نیست. ما برای شدنمون نیاز به کی داریم؟؟؟؟




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 92 مرداد 10 توسط ziaee

سلام، اینم صلوات خاصه امام رضا علیه السلام

دانلود در

ادامه مطلب...


نوشته شده در تاریخ شنبه 91 دی 23 توسط ziaee

کبوتر، عاشقانه به گنبد نگریست.گنبد، عشق را دید و گفت: این عشق چیست؟ گفت: تمام آسمان در تو خلاصه میشود. گفت: پس سوی من پر بکش تا آسمان را دریابی! گفت: آسمان جای آسمانیها است.راهم نمیدهند. گفت: میان تو و آسمان تنها پرکشیدنی است.بال بگشا!من به شوق توام، تو به اشتیاق من. بالهای کبوتر، آرام حرکت کرد و لحظاتی بعد به اوج آسمان، قله کنبد رسید. طوافی عاشقانه سر داد و لبریز از آسمان شد.گنبد گفت: حال که آسمان را در یافتی به آن سوی نظری کن! سوی قبله دل، سوی کربلا. و کبوتر نگریست.

خون مواج، جویبار دلها را لبریز از اشک میکرد، گریست و گفت: آنهمه پریشان غبارآلود، کیانند؟ گفت: از روزی که حسین فرزند علی و فاطمه، نوه رسول الله آنجا به شهادت رسید، چهار هزار ملک غبار آلود و پریشان آنجا را طواف میکنند تا منتقم او ظهور کند و انتقامش کشد.(اقتباسی آزاد از حدیث یابن شبیب امام رضا علیه السلام)   

                                                                           یا امام رضا




نوشته شده در تاریخ جمعه 91 دی 22 توسط ziaee

سلام. اینجا میانمار است.بیست هزار مسمان. همه ما حق حیات داریم مثل گربه های شما. مثل... مانیز مخلوق خداوند هستیم. ما نیز دوست داریم کنار خانواده های خود زندگی آرامی داشته باشیم. آقای اوباما! چند دختر داری؟ همسرت رو دوست داری؟ اگه گسی خونه تو رو آتش بزنه، چکار میکنی؟ برای چی باید خونه های ما بسوزه؟ خود ما به چه جرمی باید بسوزیم؟ گناه ما چیه؟ همه دنیا میدونن که ما گناهی غیر از مسلمان بودن نداریم.

اینها تمام فریادهای یک انسان است با تمام حقوق بشرش. نهادهای بین المللی مدام ایران را بابت قصاص یک جنایتکار که جان انسانی را گرفته و حق امنیت مردم را سلب کرده محاکمه میکنند.البته این تنها درباره ایران است وگرنه بسیاری کشورهای دیگر با اعمالی مشابه هرگز محاکمه نمیشوند.اما بودائیان برمه هرگز نباید محاکمه شوند. چون آنها مسلمانان را میکشند و نه یک جنایتکار را. نه یک متجاوز را نه یک ... بلکه کودکی چند ساله را که شاید تمام سالهای عمرش به اندازه انگشتان دست نباشد.

تنها یک جمله و بس! و اذا الموءودة سئلت بأیّ ذنب قتلت؟

کشتار وسیع مسلمانان میانمار




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 دی 21 توسط ziaee

قالب وبلاگ